سهشنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۸۶
دوشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۶
فیلسوفان آتنی و جنگجویان اسپارتی
در آتن نسبت جمعیت زنان به مردان کم بود. به این علت که خانوادهها علاقهای به پرورش فرزند دختر نداشتند. حتی خانوادههای ثروتمند حداکثر یک فرزند دختر پرورش میدادند. با توجه به این موضوع، عجیب نیست که مردان آتنی نسبت به هم تمایل داشتند. از سر ناچاری بوده. سقراط بیچاره هم در این بلاد بیزن خیلی شاهکار کرده بود که توانسته بود زنی پیدا کند که از او فیلسوف بسازد.
در آتن زنها از حقوق درست و حسابی برخوردار نبودند. اموال مردان بودند، پدر یا شوهر فرقی نمیکرد. حق کار و تحصیل نداشتند. لباسهای خیلی پوشیده بر تن میکردنند که چیزی در حدود چادر روبند بود.
اما در اسپارت این موضوع از هر لحاظ برعکس بود. زنان نسبت بیشتری از جمعیت را داشتند. زیرا که در آنجا زندگی برای مردان سخت بود و در جنگ و تمرینات نظامی کشته میشدند.
زنان اسپارتی مجبور بودند که در غیاب شوهران جنگجویشان کار کنند و عهدهدار همهء امور باشند. برای همین اجازهء کار داشتند. میتوانستند تحصیل کنند، شخصیتی مستقل از مردشان داشته باشند و آنگونه که دوست داشتند لباس بپوشند.
در آتن زنها از حقوق درست و حسابی برخوردار نبودند. اموال مردان بودند، پدر یا شوهر فرقی نمیکرد. حق کار و تحصیل نداشتند. لباسهای خیلی پوشیده بر تن میکردنند که چیزی در حدود چادر روبند بود.
اما در اسپارت این موضوع از هر لحاظ برعکس بود. زنان نسبت بیشتری از جمعیت را داشتند. زیرا که در آنجا زندگی برای مردان سخت بود و در جنگ و تمرینات نظامی کشته میشدند.
زنان اسپارتی مجبور بودند که در غیاب شوهران جنگجویشان کار کنند و عهدهدار همهء امور باشند. برای همین اجازهء کار داشتند. میتوانستند تحصیل کنند، شخصیتی مستقل از مردشان داشته باشند و آنگونه که دوست داشتند لباس بپوشند.
یکشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۶
n_n
جمعه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۶
پنجشنبه، خرداد ۰۳، ۱۳۸۶
دوشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۸۶
بیخوابی
میپنداشتم که هیچ چیز به بدی هم اتاق شدن با یک آدم خرخرو نیست. اما دیشب وقتی که صدای سنگ خشک را بر فولاد سرد شنیدم، دانستم که سخت در اشتباهم. از آن بدتر هم در عالم وجود دارد، صدای غرش موتور لودر به همراهی نغمهء ریزش تل سنگ و خاک و فولاد بر کف کامیون که از دو خانه آنطرفتر میآید. و تنها یک چیز از این بدتر میتواند باشد. صدای غرش موتور لودر به همراهی نغمهء ریزش تل سنگ و خاک و فولاد بر کف کامیون که از از همسایه دیوار به دیوار میآید.
شنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۶
جواب کوئیز
خوب این هم جواب کوئیز. اگر جواب ندادهاید، اول کمی رویش فکر کنید بعد این را بخوانید.
من گل را میخریدم. به دو دلیل. اول اینکه گل به خودی خود چیز خوبی است و به آدم روحیه میدهد. دوم اینکه گلکاری یک صنعت کاملاً بومی است. کلی کارگر و مزرعهدار و گل آرا و غیره و ذلک از این راه نان میخورند. خیلی از آنها واقعاً از طبقات پایین جامعه هستند که اگر کل نخرید، مجبورند بروند و جیرهخوار آن موسسات خیریهای بشوند که آن تابلوها را کرایه میدهند.
الزاماً مهر و محبت و نیات خیرخواهانه اثر خوبی ندارند.
من گل را میخریدم. به دو دلیل. اول اینکه گل به خودی خود چیز خوبی است و به آدم روحیه میدهد. دوم اینکه گلکاری یک صنعت کاملاً بومی است. کلی کارگر و مزرعهدار و گل آرا و غیره و ذلک از این راه نان میخورند. خیلی از آنها واقعاً از طبقات پایین جامعه هستند که اگر کل نخرید، مجبورند بروند و جیرهخوار آن موسسات خیریهای بشوند که آن تابلوها را کرایه میدهند.
الزاماً مهر و محبت و نیات خیرخواهانه اثر خوبی ندارند.
جمعه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۶
شروع داستان
شروع یک داستان، خصوصاً یک داستان بلند، مهمترین قسمته که باید توجه مخاطب رو جلب کنه و او رو مشتاق خوندن داستان تا به انتها بکنه. امروز یک کتاب به دست گرفتم که اینکار رو به خوبی و در تعدادی کم از کلمات انجام داده بود. اینجا نقل قول میکنم:
She undressed slowly, dreamily, and when she was naked, she
selected a bright red negligee to wear so that the blood would
not show.
پس نوشت: کوئیز رو فراموش نکنید. وقت داره تموم میشه.
She undressed slowly, dreamily, and when she was naked, she
selected a bright red negligee to wear so that the blood would
not show.
پس نوشت: کوئیز رو فراموش نکنید. وقت داره تموم میشه.
سهشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۶
کوئیز
فرض کنید مجلس ترحیمی است و شما حتماً باید پارچه نوشتی، گلی، چیزی تهیه کنید. کدام یک را انتخاب میکنید؟
۱- یک دسته گل بزرگ و باشکوه آنگونه که رسم اینگونه مجالس است.
۲- آنطور که جدیداً مد شده، پول دسته گل را میدهید به یکی از این مراکز خیریه و جایش یک تابلو تسلیت تهیه میکنید؟
۱- یک دسته گل بزرگ و باشکوه آنگونه که رسم اینگونه مجالس است.
۲- آنطور که جدیداً مد شده، پول دسته گل را میدهید به یکی از این مراکز خیریه و جایش یک تابلو تسلیت تهیه میکنید؟
دوشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۶
نود و نه نقاش
نقل است که طوطیان شکر شکن شیرین گفتار حکایت میکنند که در سرزمینی دور، صد نقاش چیره دست زبر قلم زندگی میکردند که رقص خامهء هر یک بر برگی سفید، جادویی به پا میکرد که ادیبان زبان از بیان آن قاصر بودند.
اما تنها یک تن از این صد تن شهرهء آفاق بود و آن تن بوزینهای بود.
اما تنها یک تن از این صد تن شهرهء آفاق بود و آن تن بوزینهای بود.
هاوکینگ
شنیدهایم که استفان هاوکینگ قرار است به ایران بیایید. این سفر یک خاصیت خیلی کوچک اما خیلی مهم دارد.
اغلب که میخواهید یک استاد غیر ایرانی را به عنوان مهمان خارجی دعوت کنید، به فرض اینکه پول و همه چیزش هم فراهم باشد، خود مهمان ممکن است جا بزند. یا به عبارت دیگر بترسد که به ایران بیاید. بالاخره اینجا یک سرزمین شیطانی پر از تروریست و لولو و اینجور چیزهاست.
اما اگر هاوکینگ به اینجا بیاید، بعدها در پاسخ به ابراز نگرانی این استادانِ ترسو میتوانید بگویید که:
''هی! هاوکینگ افلیج هم تونست بیاید اینجا و سالم برگردد. تو دیگه از اون هم کمتری؟''
اغلب که میخواهید یک استاد غیر ایرانی را به عنوان مهمان خارجی دعوت کنید، به فرض اینکه پول و همه چیزش هم فراهم باشد، خود مهمان ممکن است جا بزند. یا به عبارت دیگر بترسد که به ایران بیاید. بالاخره اینجا یک سرزمین شیطانی پر از تروریست و لولو و اینجور چیزهاست.
اما اگر هاوکینگ به اینجا بیاید، بعدها در پاسخ به ابراز نگرانی این استادانِ ترسو میتوانید بگویید که:
''هی! هاوکینگ افلیج هم تونست بیاید اینجا و سالم برگردد. تو دیگه از اون هم کمتری؟''
شنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۶
چطوری میشه شخصیت یک نفر رو شناخت؟ با یک مجموعه سوال مشخص یا به عبارتی یک تست روانشناسی؟ لیست آهنگهای مورد علاقه؟ یا فیلمها؟ شاید هم کتابها؟ همهء اینها با هم؟ یا اینکه اصلا چنین چیزی امکان پذیر نیست و تنها گذر زمانه است که میتونه این موضوع رو آشکار کنه؟ این زمان چقدر باید باشه؟
شاید هم یک حس ششم (شاید هم هفتم یا هشتم) داریم که این کار رو برامون میکنه، بدون اینکه خبر داشته باشیم؟
شاید هم یک حس ششم (شاید هم هفتم یا هشتم) داریم که این کار رو برامون میکنه، بدون اینکه خبر داشته باشیم؟
چهارشنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۶
دوزاری کج
یک کم برام سخت بود که بفهمم که چرا اقتصاد دانان میگویند که برای کاهش تورم باید نرخ بهرهء بانکها را افزایش داد. به شکر خدا با گرانی مسکن دوزاری کج این جانب هم افتاد:
بهرهء زیاد: همه پولشان را در بانک میگذارند و برای کسی صرف نمیکند که وام مسکن بگیرد. تقاضای مسکن کم میشود و مسکن ارزان.
بهرهء کم: همه پولشان را از بانک میگیرند و مسکن میخرند. آنهایی هم که پول ندارند وام میگیرند و یکی و میخرند. تقاضا برای مسکن زیاد میشود و قیمتش گران.
راه حل: نرخ سود بانکی را به مقدار قبلی بازگردانید.
بهرهء زیاد: همه پولشان را در بانک میگذارند و برای کسی صرف نمیکند که وام مسکن بگیرد. تقاضای مسکن کم میشود و مسکن ارزان.
بهرهء کم: همه پولشان را از بانک میگیرند و مسکن میخرند. آنهایی هم که پول ندارند وام میگیرند و یکی و میخرند. تقاضا برای مسکن زیاد میشود و قیمتش گران.
راه حل: نرخ سود بانکی را به مقدار قبلی بازگردانید.
جمعه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۶
اشتراک در:
پستها (Atom)