عرض کنم خدمتون که خسته و کوفته از باشگاه بدنسازی گلستان اومدیم بیرون. کلی دمبل هارتل زده بودیم و دلمون قیلی ویلی میرفت. برای همین هم برای جبرون نیروی از دست رفته رفتیم به کلهپزی ابن سینا که اونور خیابون بود. پشت میز نشسته بودیم و منتظر یک کاسه سیرابی بودیم و داشتیم از پنجره بیرون رو ور انداز میکردیم که یهو دیدیم از آرایشگاه پاسداران که یک کم اونورترِ باشگاه بود، یک دختر خوشگلِ جیگرِ تیتیش مامانی اومد بیرون. ما رو میگی، گشنگی بالکل از یادمون رفت. تو دلمون گفتیم: خدایا چی میشد اون دختره هم میومد اینجا یک سیرابی میزد تو رگ. ولی میدونستیم که ضعیفه جماعت از اینجور چیزها خوشش نمیاد. بنابراین خودمون آستینامون رو بالا زدیم و رفتیم بیرون تا به یک فنجون قهوه دعوتش کنیم. یک گردنی چرخوندیم و مغازههای اطراف رو یکی یکی ورانداز کردیم. درست بغل میوه فروشی ثارالله، یک قهوه خونه یا به قول امروزیها کافیشاپ بود. به نظر جای مناسبی میومد. ما هم به سه سوت جولوی آبجیمون سبز شدیم. سلامی عرض کردیم و مودبونه دعوتشون کردیم برای صرف قهوه. آبجیمون هم نگاه عاقل اندر صفیحی انداخت، دست کرد توی کیفش و یک کارت در اوورد. شوما یک وقت اشتباه نکنید. منظورمون از کارت همون کارته نه کارت. ضعیفه جماعت رو چه به کارت و کارت کشی! خلاصه سرتون رو درد نیاریم. کارتشو گرفتیم، روش نوشته بود: خانهء عفاف دولت.
پینوشت: برخی از نامهای این داستان واقعی هستند.
۷ نظر:
جمالتو عشقه لوتی!!!
عاقل اندر ... رو اشتباه نوشتی !!!
امان از این حروفی که یک صدا دارند ولی به دو یا چند شکل نوشته می شوند مثل سین و صاد و ث یا ت و ط یا ز و ذ و ض و ظ!
بد نیست برای یه بارم شده به کمک چندتا دایره المعارف و ویراستار حرفه ای (مثل زهرا!) یه متن بدون غلط بنویسید بعد یه آماری از کامنت هایتان بگیرید. اشتباهات تایپی و املایی اصولا تمرکز خواننده را از متن اصلی منحرف می کنند
راستی یکی از مهم ترین حروف مشکل ساز رو جا انداختم: "ح" و "ه" این یکی اونقدر مشکلش جدیه که خیلی از باسوادها هم نمی تونن کلماتی مثل "توجیه" رو درست بنویسند.حتی من هم هر می خوام بنویسمش به هم خانواده هاش فکر می کنم!!!
ا,ا,ااااااااا پینو کیو، مگه نمی خواهی آدم بشی این کارا چیه؛راستی پری مهربون هم بد نیستا
از اونجایی که بعضی از اسامی واقعیند، این شامل آخرین جمله هم می شه؟
ارسال یک نظر