یکشنبه، مهر ۰۵، ۱۳۸۸
امید
جیک جیک میکنه، اما مامانش بدون هیچ حرکتی فقط نگاهش میکنه. بلندتر جیک جیک میکنه بازم مامانش فقط نگاه میکنه. جیک جیکش ضعیف و ضعیفتر میشه اما نگاه مامانش همونطوری میمونه. ساکت میشه. اما مامانش همونطور نگاهش میکنه. دوتا جیک خفیف میکنه، اما مامانش پلک نمیزنه. یک خورده میره عقب، مامانش میاد جلو، بالش رو میبره بالا، یک ضربه محکم میزنه، از آشیانه پرتش میکنه بیرون. داره میافته پایین، چشمهاش پر از اشکه و قطرههای توی هوا سربالایی میرن. به مامانش نگاه میکنه و فریاد میزنه جیک! جیک! اما مامانش فقط نگاهش میکنه. جیک جیک، میشنوه، میبینه، اما فقط نگاه میکنه. نا امید میشه، جیک جیک فایده نداره، بالهاش رو بهم میزنه.... شپلق ...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۵ نظر:
باشد که از این داستان عبرت بگیریم....(یا شاید باید می گرفتیم؟...)
همچینم بدبخت بیچاره نیستا, عوض اینکه خودش پرواز کنه روحش پرواز کرده!
شیر صدای جیک جیک رو میشنوه اما نه برای اینکه جوجوی قصه ما ضعیف و نا توانه
شیر دلش سوخت برای صداش میاد که این صدا را اروم کنه وقتی جوجو رو میگیره با اینکه جوجو صدا نمی کرد اما اون باز صداش و شنید
وقتی صداش اروم شد که:
جوجوی کوچولی قصه ما رفته بود تو شکم اقا شیره تازه اقا شیره فهمید که این صدا صدای شکمش بوده!!!!!!!!!
:))))*
پینوکیو:
کلا بی ربط!! این ادامه جریان گل مینا رو بنویس موهام سفید شد فقط اخرش رو سیاسی نکن که گل مینا یهو اسمش در بیاد ترانه موسوی یا از اونایی که خوب بلدی
یه داستان سیاسی فری(این جدیدها)!!
:)
http://www.youtube.com/watch?v=Sl4WN-aOWDY
ارسال یک نظر