یکشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۷

مُچش رو بگیر!

می‌ری بالا سر ماشینت می‌بینی که شیشه‌اش شکسته و دستگاه پخش صدات نیست. نمیشه که برای هر ماشین یک پلیس گذاشت چشمت کور دندت نرم می‌خواستی برش داری تا دزد نبره. اما یک کار هم میشه کرد، میشه یک پلیس بیاد و یک دستگاه پخش گرون قیمت رو به عنوان طعمه بزاره توی ماشین و یک جایی همون دور و برها قایم بشه. بعد که آقا دزده اومد سر وقتش، شیشه رو شکست و دستگاه رو برداشت مچش رو بگیره. این دزده احتمالاً این کار رو قبلاً هم کرده، احتمالاً مال خرهای مربوطه رو هم می‌شناسه.
این دام رو میشه جاهای دیگه هم پهن کرد، مثلاً یک بازرس به شکل و شمایل یک ارباب رجوع پاشه بره یک اداره و یک درخواست عجیب و غریب غیر قانونی بکنه. بعد هم به کارمند پیشنهاد یک رشوهٔ چرب و نرم بده تا کارش رو راه بندازه. کارمند از همه جا بی‌خبر هم رشوه رو قبول می‌کنه و در تله می‌افته.
به نظر شیوهٔ جالبیه در جلوگیری از جرمهایی که به سختی میشه جلوی مجرم رو گرفت. اما من با اینکار یک مشکل کوچیک فلسفی دارم.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
شاید این دام ها وجود داشته باشه
ولی منظرن قربانی ها بیشتر شن تا وقتی که تو اخبار میشه دزدی با فلان قد دزدی دستگیر شده ما هم بگیم عجب کار بزرگی کرده پلیس:دی

ناشناس گفت...

خوب این دام ها هست!اما شیوه ی مزخرفی داره...مثلاً اداره ی بیمه، هر چند وقت یک بار،یکی رو می فرسته به مطب پزشکا...اون آدمه گریه می کنه...التماس می کنه ...کلی خواهش و در خواست...که چی؟!می گه من دغترچه ی یکی دیگه رو اوردم و پول ندارم و بدبختم و بیچاره ام و اینا...تو رو خدا قبول کنید!
یا مثلاً اداره ی بهداشت-فکر کنم- هر چند وقت یه بار یکی رو می فرسته این مغازه های لباس فروشی که گریه و زاری کنه لباسی که خریده شده رو پس بگیرند...
غرض از گفتن این حرفا این بود که تو مملکت ما مچ گیری نیست!اما ضایع کردن هست... یعنی هدف مسئولین خیلی آسایش و این حرفا نیست!با این هدف امکان داره پلیس بیاد التماس دزده کنه که بیا ضبط رو بدزد!بعد اگه گوش نکرد خودش ضبط رو برداره بذاره تو دست دزده...سپس مقادیر فراوانی داد و بیدا که: آآااااااای!دزززززد!!