ای کاش اتاقم توی دانشگاه اشتراکی نبود، تا توی اون ده دقیقهای که بین دو کلاس وقت داشتم، میومدم اتاقم، اتاق خودم، در رو قفل میکردم، روی زمین دراز میکشیدم و پاهام رو میچسبوندم به سینهٔ دیوار،
یعنی تحمل دانش جوهاتون این قدر سخته؟؟!؟!یا این قدر مچول* بازی در می یارن که در این حد خسته می شید؟!؟!:دی! *مودبانه ی واژه هایی از قبیل خنگ.داغون.کودن و...
می دونی عیب از خودته ... البته منم همینم ... نمی تونیم کلاس رو زودتر از وقت معمول تعطیل کنیم چون حرامه ! گاهی باید چوب عقاید سفت و سختمون رو بخوریم ! اما خودمونوم ... به اینکه به عقایدمون ولو از نظر دیگران احمقانه احترام می ذاریم افتخار می کنیم ...
۴ نظر:
یعنی تحمل دانش جوهاتون این قدر سخته؟؟!؟!یا این قدر مچول* بازی در می یارن که در این حد خسته می شید؟!؟!:دی!
*مودبانه ی واژه هایی از قبیل خنگ.داغون.کودن و...
h
آخی ی ی ی طفلکی
می دونی عیب از خودته ... البته منم همینم ... نمی تونیم کلاس رو زودتر از وقت معمول تعطیل کنیم چون حرامه ! گاهی باید چوب عقاید سفت و سختمون رو بخوریم ! اما خودمونوم ... به اینکه به عقایدمون ولو از نظر دیگران احمقانه احترام می ذاریم افتخار می کنیم ...
ارسال یک نظر