دوشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۹۰

یکی بود یکی نبود

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، پیرزنک نشسته بود. پیرزنک قصه می‌گفت: ...

۱ نظر:

جوانه گفت...

این پست من رو یاد جمله
"Don’t copy if you can’t paste" میندازه.