پنجشنبه، تیر ۰۱، ۱۳۸۵

در حسرت یک فنجان اسپرسوی ناب

هر از چندگاهی، هوس می‌کنم که به یاد دوران تحصیل، بروم و در گوشهء قهوه‌خانه‌ای یا کافی‌شاپی بنشینم، قهوه‌ای بنوشم، مردم را تماشا کنم و شاید چند کلمه‌ای بنویسم. اما هر بار، به محض اینکه درِ قهوه‌خانه را باز می‌کنم و بوی متعفن سیگار به مشامم می‌خورد از خیر این آرزو می‌گذرم.
یادش بخیر آن روزگاری که هر شنبه، بعد از گشتی در مرکز شهر، وارد هر قهوه‌خانه‌ای که می‌شدم، تنها یک بو به مشامم می‌رسید: بوی تند قهوه. با آنکه در آن دیار تعداد سیگاریها شاید چندین برابر اینجا بود و منِ غیرِ سیگاری در اقلیت بودم، جای سیگار کشیدن خارج از قهوه‌خانه و دمِ در بود.
کسی از شما جایی در تهران می‌شناسد که عطرِ قهوه به بوی سیگار آلوده نباشد؟

۲ نظر:

ناشناس گفت...

خوب چرا نمی ری کافی شاپ. قهوه خونه های ایران که بیشتر جای الوات هاست و فکر نمی کنم جز چای و دیزی چیزی داشته باشن

Pinocchio گفت...

فرقی نمی‌کنه. تفکر همونه. فقط سیگار بهمن با کنت و دانهیل عوض میشه.