پنجشنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۸۷

شرطی شدم

یک سفر کاری به کرمان داشتم. در این سفر شرطی شدم. یعنی اینکه هر وقت لهجهٔ کرمانی رو می‌شنوم، منتظرم که عنقریب یک اتفاق بد بیافته، چیزی خراب بشه، چیزی آماده نشده‌باشه و یا کاری انجام نشده باشه.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

می گم 3 تا از کوله های عکس قبلی رو یه جایی دیدماااا!!خوب دیگه هیچی عجیب نیست!(چشمک)

ناشناس گفت...

salaam
be khater khundane webloget livane shiram rikht zamin. chon hamchin mahv khundan shodam ke yadam raft livane shir ro ruberum gozashtam. hala man mundam o ye livan shir ke moondam mesle shokolte tarikh masraf gozashteh ke man akharesh nafamidam chi shod chi kaar konam,

Pinocchio گفت...

خوانندگان محترم،
لیوان شیر ریخته شده پس یا تعویض نمی‌گردد. مراقب لیوانهای شیر خود باشید.

ناشناس گفت...

شیوا جان بگو سوری خانم روش سریع پاک کردن شیر رو یادت بده



بیات

ناشناس گفت...

شايد بقيه هم مثل من خسته اند، و نوشتن درباره ي همايش رو به بعد موكول كرده اند.
آره ارتباطات اجتماعي بچه ها خيلي خيلي ضعيف بود! اونقدر كه من كه سرپرست بودم و از بيرون مي ديدم واقعا متاسف شدم و به دكتر سيد علايي گفتم!
ولي بايد منصفانه رفتار كرد(مثل وقت داوري تون) و همه اين عدم تعامل رو تقصير بچه ها ندونست.
بچه ها،تقريبا طبق شرايطي كه براشون برنامه ريزي شده بود رفتار كردند؛ بايد بيشتر به روابط انساني تو اين همايش توجه مي شد؛ البته شما دست اندر كارها فيزيك خونده ايد و وطبيعتا اونجور كه من كه جامعه شناسي خوانده ام متوجه ضعف روابط و تعاملات اجتماعي نمي شويد.
به هر حال، خسته نباشيد!