جمعه، آبان ۱۲، ۱۳۸۵

اولین بار بود که در یک برنامه عملی در ایران سهمی داشتم و احساس می‌کردم که تنها ایراد برنامه من بودم. همه با جان و دل کار کرده بودند. همه چیز خوب و مرتب و بی‌نقص بود. فکر می‌کردم بعد از پایانش، خسته و کوفته خواهم بود و به یک تعطیلات یکی دو روزه نیاز خواهم داشت. اما الان که دارم این چند خط را می‌نویسم، هرچند که زانوهایم درد می‌کند، احساس خستگی نمی‌کنم.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

in cheh vazeh post neveshtaneh, cheh baranemei
rajeh beh chi...

ناشناس گفت...

فکر کنم مشکل دیگه اش هم من بودم.

Pinocchio گفت...

اینم یکی دیگه از خوبیهاش هست. هرکسی داره ایرادهای خودش رو می‌بینه!

ناشناس گفت...

man ke naboodam ham fekr mikonam yeki az moshkelash man boodam, chon naboodam va age boodam hame chi roo be rah mishod:D