چهارشنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۸۶

چایی

تا حالا چایی نخوردی. نمی‌دونی به چه درد می‌خوره. اصلاً خوشمزه هست یا نه. اما همه می‌خورند. می‌خواهی بری و یک مقداری بخری. نمی‌دونی چقدر. صد گرم، یک کیلو یا صد کیلو.
می‌ری راستهء چایی فروشها. دونه دونه به مغازه‌ها سر می‌زنی. چایی‌هاشون رو بو می‌کنی. چندتایی برگ خشک رو می‌زاری توی دهنت و زیر دندونهات لهشون می‌کنی تا مزهء چایی در بیاد.
هنوز هم چایی نخوردی. اما یک اطلاعاتی پیدا کردی. تا حالا دیگه می‌دونی فرق چای سبز و سیاه چیه. یا اینکه بوی چاییها رو از هم تشخیص می‌دی. مثلا می‌دونی فرق اِرل گِرِی با لِیدی گِرِی چیه. اما هنوز خیلی کار داری تا بدونی چه جایی هست که باید بخری. برای همین می‌ری و به مقدار کم از هر چایی می‌خری. به خانه می‌بری تا دم کنی و طعم هر کدوم رو بچشی. بعد از اینکه دونه دونه اینکار رو کردی، تازه می‌فهمی که اصلاً چایی خور هستی یا نه. از چه چایی باید بخری و چقدر باید بخری.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

آداب چایی خور شدن !