یکشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۸۵

یک بطری آبِ خوردن و یک آفتابه آبِ شستن

نزدیکهای سحر بیدار شدم تا کمی آب بخورم. به آشپزخانه رفتم. دهنم را زیر شیر آب گرفتم و هر دو را باز کردم. آما چیزی از لولهء آب بیرون نیامد، آب قطع بود. رفتم یک لیوان آب از سماور بردارم، آنهم خالی بود و ناچار تشنه به تخت خواب بازگشتم.
هشدار خوبی بود تا در ماه رمضان همیشه یک بطری آب خوردن و یک آفتابه آب شستن ذخیره داشته باشم.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

عجب اوضاعیست!هم درمورد ÷ست قبلی و هم این یکی!عجب

ناشناس گفت...

:D