پنجشنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۶

درس تاریخ به شیوه‌ای هیجان انگیز



دیکر وقت رفتن بود. از برج تلوزیون به سمت ایستگاه قطار راه افتادم. در راه برگشت دیدم یک گروه نشسته‌اند بر روی پله‌های چوبی و یک نفر هم دارد با آب و تاب و ادا و اطوار داستانی طنز گونه را از زمانی که دیوار برپا بود تعریف می‌کند. مدتی نشستم و گوش دادم. اگر به خاطر قطار نبود، بیشتر می‌ماندم.
عکس دوم هم باشد حسن ختام سفر یک روزهء برلین.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

اطوار، جمع طور به معنی حالت و شکل هستش !