رفتیم تا در سمینب صثقص قدمی بزنیم*. سوار بر قطاری شدیم که به آنجا میرفت، اما در آنجا نمیایستاد. در ایستگاه بعدی با مشایعت پلیس پیاده شدیم. و دل به دریا زیدیم که جیب به دریا نزنیم و پیاده قصد سمینب صثقص کردیم.
بعد از اینکه از این راهی که در این عکس میبینید عبور کردیم، خوشحال بودم که قطار را اشتباه سوار شده بودم.
* اسامی مهم نیستند.
۴ نظر:
آخرین باری که از چنین جایی رد شدم یک مار خوش خط و خال سبب شد دو تا پا داشتم دو تای دیگه قرض کنم و از مزرعه به جای خارج شدن، فرار کنم!
لحظه داغم میکَشد یک دم به باغم
میکشد پیشِ چراغم میکشد تا وا شود چشمان من
nice photos
سلام:)
این از اون اشتباهاتی است که آدم همیشه دوست داره تکرارش کنه:)
ارسال یک نظر