سه‌شنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۶

اولین خرمالو

خدایا! این خرمالوها کی قرمز شدند که من اصلاً متوجه نشدم؟ دست و بردم و چندتایی رو فشار دادم. یکیشون رو که کمی نرمتر بود رو چیدم. مممم. یک کم گسه اما خوشمزه است. اصلاً شاید به خاطر همین گسیشه که خوشمزه است.
اولین باری که خرمالو خوردم رو به خوبی به خاطر میارم، سه سالم بود و تازه اومده بودیم به این خونه. اینقدر تازه که هنوز خونه آمادهء‌آماده نبود. برای همین ما موقتاً در زیرزمین، لای انبوهی از اسباب خانه که به طور ماهرانه‌ای جاسازی شده بودند زندگی می‌کردیم.
یک روز که مادرم از مدرسه برگشت، چندتا از این خرمالوها رو چید. به زیر زمین اومد و با شوق و زوق یکیش رو به من داد. من هم یک گاز زدم، کمی جویدم، اَه اَه ... تف کردم بیرون. تا مدتها دیگه لب به خرمالو نزدم.
اما نمی‌دونم چرا الان خرمالو اینقدر خوشمزه است. حتی با پوست. حتی گس.

۷ نظر:

ناشناس گفت...

خرمالو ها نارنجی می شوند!

ناشناس گفت...

چه جالب
اتفاقا همین امروز یکی از همین خرمالو ها افتاده بود رو ماشین بابام
به قول تو رسیده رسیده بود
ولی حیف که نه من حس خرمالو خوردن داشتم
نه اینکه خرمالو جای درست حسابی افتاده بود
دقیقا رو گذرگاه گر به ها!!!

Qasem گفت...

حتی نشسته هم بهش اضافه نکردی

ناشناس گفت...

من تا چند سال پيش لب به خرمالو نمي زدم. به خاطر گسيش، اما الان ميوه ي مورد علاقه امه!!

Pinocchio گفت...

خیلی مقاومت کردم که حتی نشسته رو بهش اضافه نکنم! گفتم بزار یک مطلب هم بنویسیم که ته‌ش حال بهم نزنیم.

Real Cuckoo گفت...

سلام
این تغییر ذائقه هم انگار ی ربطایی به سن داره ها:)
مثلاً از هم سن های مامان بابام خیلی شنیدم که دیگه به گوجه سبز علاقه ندارن! با این فرضیه شاید منم ی روزی به خرمالو علاقه پیدا کنم:)

ناشناس گفت...

از اون روزی که یادمه برای اولین بار خرمالو خوردم با تمام وجودم مزه شو دوست داشتم!
یادم نمی آد گس بود یا نه... فقط یادمه توی حیاط وایساده بودم و منتظر بودم بابام از رو درخت بیاد پایین . چشمامو محکم بسته بودم و نگران بابای ناشی ای بودم که دفعه اولش بود از درخت می رفت بالا
تا برای مامانی که یه بجه تو راه داشت خرمالوی رسیده بچینه....
هیچ خرمالویی به اون خوشمزه ای نبود خرمالویی با طعم لبخند!